ضرورت تزریق امید و هویتبخشی به نخبگان
تاریخ انتشار: ۴ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۲۰۷۳۶
به گزارش خبرگزاری مهر، علی تهمک با اشاره به اینکه نخبه به معنای افراد برگزیده در تخصصهای مختلف است، اظهار کرد: نظریههای مختلفی در زمینه حفظ نخبه وجود دارد اما باید به واقعیتهایی که در جذب و دفع نخبه وجود دارد توجه کنیم.
وی ادامه داد: واقعیت این است اگر میخواهیم به نخبه پروری و سپس حفظ و جذب نخبه در جامعه بپردازیم باید ببینیم در لایههای اجتماعی در کدام نسل نخبه بیشتری وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این پژوهشگر حوزه کار و مهاجرت در توضیح نسلهای مختلف اجتماع گفت: اولین نسلی که بیشتری نخبه را دارد نسل Y است این نسل سنین ۲۵ تا ۴۰ سال را تشکیل میدهد. گروه دیگر نسل Z هستند که سنین بین ۱۳ تا ۲۵ سال را تشکیل میدهند و بعد از نسل Y بیشترین نخبه را دارند. گروه سوم نسل X است، این نسل سنین ۴۰ تا ۵۵ سال جامعه هستند و پدران نسل Z هستند. نخبههای گروه بعد که نسل α (آلفا) نام دارند سنین زیر ۱۴ سال هستند که هنوز استعدادیابی نشدهاند.
نخبههای ناراضی میروند
تهمک در پاسخ به اینکه امروز با مهاجرت نخبههای کدام نسل مواجه هستیم، توضیح داد: بیشترین نخبههای ناراضی که نمیتوانیم آنها را در کشور نگه داریم جزو نسل Y و نسل Z هستند. چون هویت نسل Y اقتصاد و خانواده است و عمده نگرانی آنها آینده فرزندان و درآمد است.
وی با اشاره به انگیزه مهاجرت نسلی دیگر هم افزود: البته نسل Z هم به دنبال مهاجرت است چون عمده نگرانی آن چشم انداز تحصیلی و آینده شغلی است و وقتی نتوانیم آنها را قانع کنیم آنها هم ناراضی هستند و از کشور خارج میشوند.
این پژوهشگر با بیان اینکه وظیفه حکومتها این است که زمینه لازم برای رشد نخبهها با علم روز دنیا را فراهم کند گفت: ایران جزو ۱۰ کشور برتر دنیا در تعداد دانشجو در ۱۰ دانشگاه برتر آمریکا و دنیاست. برای کشورهای دنیا این موضوع به فرصت تبدیل شده اما برای ما معضل است؛ چون تمامی این کشورها به جز ایران جزو G۲۰ هستند یعنی جزو بیست کشور برتر اقتصاد دنیا هستند و فقط ایران در جمع آنها نیست.
تهمک اضافه کرد: کشورهای دیگر خودشان حامی نخبگانی که مهاجرت میکنند هستند و بعد از بازگشت نخبگان به کشورشان بیشترین امکانات استخدامی را در اختیارشان قرار میدهند اما در ایران حمایت نمیشوند. همچنین نخبگان کشورهای دیگر از تمام اقشار جامعه هستند اما در ایران نخبگان جزو قشر متوسط رو به بالا هستند.
شکوفایی استعداد نخبگان فقط در قشر متوسط رو به بالا
این پژوهشگر اظهار کرد: پس نخبگان قشر متوسط رو به بالا در کشورهای دیگر تحصیل میکنند و استعدادشان شکوفا میشود و متأسفانه در خدمت کشورهای دیگر قرار میگیرند و دیگر به ایران باز نمیگردند اگر هم بازگردند بعد از مدتی مجدداً مهاجرت میکنند.
وی ادامه داد: واقعیت این است این قشر متوسط رو به بالا است که با این وضعیت ارز توانایی مهاجرت و تحصیل در کشورهای دیگر را دارند. متأسفانه ما قشر نخبهای داریم که در طبقات متوسط و پایین جامعه هستند و متأسفانه در داخل ایران نیز پستهای مدیریتی نمیگیرند که به نوعی نخبههای تلف شده هستند.
وی افزود: برای اینکه بتوانیم نخبگان را در کشور حفظ کنیم هیچ راهی نداریم به جز اینکه به نخبگان هویت و امیدواری بدهیم و عمده نگرانیهایشان را حل کنیم.
پژوهشگر حوزه کار و مهاجرت با بیان اینکه هیچ کسی و هیچ نخبهای از روی دلخوشی مهاجرت نمیکند، گفت: مثلاً نسل Y اکثراً میگویند از ما که گذشت برای آینده فرزندانمان مهاجرت میکنیم. نسل Z میگوید اینجا بمانیم که چکار کنیم وقتی آیندهای نداریم.
این پژوهشگر حوزه مهاجرت اظهار کرد: برای تغییر این شرایط باید به فکر به کارگیری نخبگان در جایگاه مناسبشان باشیم و امید را به آنها برگردانیم.
کد خبر 5690569منبع: مهر
کلیدواژه: مهاجرت نخبگان شهرستان کرج بوشهر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آلودگی هوا گرگان اردبیل دهه فجر تبریز کرمانشاه زلزله خطبه های نماز جمعه همدان گلستان انقلاب اسلامی ایران خبرگزاری مهر کشورهای دیگر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۲۰۷۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشیمانم!
مهاجرتهای ناموفق هنرمندان و سلبریتیها، سابقهای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفهای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرتهایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.
به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتابزده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش میرسد. اخیرا صحبتهای اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.
مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرتآموز را در بر میگیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غربزدگی در ایران، طی سالهای اخیر به شکلگیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرتکنندگان هم علنی نمیشود و به گوش مردم نمیرسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.
اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار میگیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل میگیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر میدهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست میدهد و از سوی دیگر نمیتواند بهعنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر میشود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت میکنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهمترین نمونههای فرجام مهاجرتهای عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتیها که فکر میکردند گروهی از مردم میتوانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونتآمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که میخواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامیهای داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بنبستی گرفتار میبیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانههای حرفهایش، تلویحا میپذیرد که تحت تاثیر جنگهای روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمعهای خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری میکرد. مروری بر صحبتهای این بازیگر نشان میدهد که وی روزگار خوبی را سپری نمیکند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیتهای فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آنها را، با لحنی حسرتبار، مرور میکند.
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا میکند.
مهمتر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری همصنفان خود را با جامعهای بسیار محدود تاخت میزند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانههای افسردگی میشود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره میشود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخنژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتیهایی که مهاجرت کردهاند هم به هر بهانهای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست دادهاند، حرف میزنند و آرزو میکنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخنژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد میتوانستند از مواهب توجه عمومی بهرهمند باشند. حمید فرخنژاد در مصاحبهای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاریاش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش میگذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمیشد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دههها از مهاجرتشان میگذرد نیز میشود. مروری بر واکنشهای خوانندههای لسآنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی میکند و تقریبا هیچیک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمیدهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پلهای پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، میتواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.
انتهای پیام